خلاصه
"اگر من می مردم پس ..." كایدل همه چیز را در آتش از دست داد. كایدل بدون خانه و خانواده ، تنها در یك پرورشگاه به سر برد. متأسفانه ، او از او طرد شد و روزهای سختی را پشت سر گذاشت. سپس یک روز ، ارل که ریشه آتش سوزی را می دانست ، آمد و خواست که او را به فرزندی قبول کند ...
"آیا با من به دنبال زن مو سفید نمی روید؟"
تنها سرنخ این آتش سوزی این بود که او یک دختر مو سفید است. او همه چیز را از كایدل و ارل گرفت.
از حقیقت این حادثه رونمایی می شود ... اما اگر حقیقت دوباره همه چیز را از من بگیرد ، چه می شود؟ باید چکار کنم؟