خلاصه
پدری بد دهن ، برادری بی تفاوت ، مادری که مجبور شد همه چیز را تحمل کند و او ، کینومیا آیا ، دختری که در خانواده ای از هم پاشیده زندگی می کند. یک روز او آرزو می کند: "من نمی خواهم اینجا باشم ..." ، و خود را با توانایی نامرئی شدن پیدا می کند. این داستان چگونگی بازپس گرفتن یک دختر از درد و شانس خود برای یک زندگی عادی است.