"بیایید با مزایا دوست باشیم." او نمی تواند باور کند اولین بار او توسط یک پسر جوانتر گرفته شده است... یوکینو میاواکا 30 ساله است. او رویای ترک شغل و ازدواج را در سر می پروراند، اما در عوض، خودش را در 30 سالگی می بیند که هرگز دوست پسری نداشته است. او که نمیتواند با رئیس ظالمش کنار بیاید، کارش را رها میکند و همان شب، مشروب مینوشد تا اینکه سیاهی کند. با این حال، صبح روز بعد، او از خواب بیدار می شود و خود را روی تخت هتل و مردی ناشناس در کنارش می بیند. سپس، آن مرد،