خلاصه
"آقای. یونچان، دوست داری با من به ریوکان بروی؟» یون چان با هیجان ملاقات با افراد جدید و ایجاد روابط به یک سفر خارج از کشور رفت. او به طور اتفاقی با سه زن در شهری که به چشمه های آب گرم معروف است ملاقات می کند... یونچان به دختران کمک کرد تا از وضعیت سخت خود به دلیل ناتوانی در صحبت کردن به زبان خارج شوند و از آنها دعوت می شود تا با آنها به ریوکان برود. "پس یعنی میتونم با یکی از این سه تا بخوابم؟"