خلاصه
اروشیبا رینکا یک دختر دبیرستانی کاملاً معمولی بود ، اگرچه کمی فقیر بود و تنها خانواده اش پدرش بود. سپس یک روز ، او یک پنگوئن و چند ماهی درخشان را دید که در آسمان شنا می کنند. شاید رینکا فکر می کرد که این یک توهم است اگر شاهد دیگری با او نبود ، پسری از مدرسه اش با چهره ای خارق العاده خراشیده.
تماس با ماهی باعث از بین رفتن او شد و هنگامی که از خواب بیدار شد ، قدرت جابجایی در اشیای بی جان - مانند کف آپارتمانش - را پیدا کرده بود! بعداً ، تماس پدرش به او نشان داد که او تنها ماهی پرواز نیست که به ابرقدرتهای سخت کنترل شده اعطا شده است! دقیقا چه می گذرد در اینجا؟ و آیا همکلاسی رینکا بیش از آنچه که اجازه می دهد از این وضعیت آگاهی دارد؟