خلاصه
در گذشته های دور ، با رفتارهایم با دنیا نفرین شده بودم. طی 1,000 سال آینده ، زندگی بی پایان داشتم. زندگی واحدی وجود ندارد که من تجربه نکرده باشم. من نجیب ترین و فروتنترین فرد جهان بوده ام ، گدا شده ام ، به عنوان یک قداست مورد احترام قرار گرفته ام ، و به عنوان یک جادوگر سوخته شده ام. و بعد از رنج آورترین و رنج آورترین زندگی ام ، دوباره به همه چیز فکر کردم. "این همه اکنون مرا آزار می دهد - خواهش می کنم کمی استراحت کنم. من تصمیم گرفته ام این بار زندگی یک تنبل تنبل را داشته باشم ، اما چرا مردم هنوز مرا آزار می دهند؟ بگذارید کمی استراحت کنم. " داستان او از اینکه می خواهد استراحت کند!
(PS این یک مانوه تبلیغاتی است و یک عکس آنلاین است)