خلاصه
خیانت به کسانی که او بسیار گرامی داشت ، و پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان با یک سری از قلب های شکسته. بلک خانه خود را ترک کرد و با یکی از دوستان پدرش در آنجا زندگی کرد. در زندگی ماسه سنگی که او زندگی می کرد ، او آرزوی چیزی جز پایان عمر نداشت ، تا اینکه شخصی از گذشته به هیچ وجه سقوط نمی کرد تا دوباره به کنتراست سیاه نیاز پیدا کند.