خلاصه
داستان ما را به زندگی روزمره مشیرو ، یک زن دستی ، که از کمک به مردم روستا مراقبت می کند ، می کشاند. روزی امپراتوری سلطه گر به منطقه حمله می کند و همه زنان را اسیر می کند تا آنها را برده خود کند. وقتی دوستش پیش چشمانش می میرد ، مشیرو که از عصبانیت عصبانی شده بود ، موفق می شود ربات هزار ساله را که به طور مخفیانه در روستا زندگی می کرد ، بیدار کند. اکنون این فرصت او است که جلوی تشنگی برای قدرت غیرقابل کنترل امپراتوری سلطه گر را بگیرد. به زودی ، خلبانان دیگر مها در این تلاش دیوانه وار برای مخالفت با یک کل امپراتوری ، به او پیوستند.