خلاصه
"چندین سال از زندگی خود را به من بده ، من به تو کمک می کنم کسی را فراموش کنی." بنابراین ، افراد زیادی با او معامله کردند ، و زندگی خود را برای آینده ای صلح آمیز رد و بدل کردند. گیره موی یک کنسرت سلطنتی ، شمشیر یک پرورش دهنده ... خاطرات دلخراش درون آن موارد مهر و موم شده بود. "خانم وانگ ، کسی هست که بخواهید فراموشش کنید؟" "بله ، اما من قبلاً فراموش كرده ام كه آن شخص كیست."