خلاصه
من توسط پسری که به تازگی با او آشنا شدم تبدیل به زبالهدانی شدهام... آلیسا، دختری نامحبوب
که در دبیرستان هیچ دوستی نداشت، با شروع زندگی جدید خود در دانشگاه به دنبال شروعی تازه است.
بلافاصله پس از ورود به محوطه دانشگاه، او برای پیوستن به باشگاه تنیس مدرسه استخدام می شود و در یک مهمانی خوش آمدگویی شرکت می کند.
با هم تیمی های جدیدش! بعد از اینکه ناخودآگاه در مهمانی به شما یک نوشیدنی گازدار پیشنهاد شد، یک پارتی بازی شلخته
به نام "بازی پادشاه" شروع به آشکار شدن می کند و قبل از اینکه متوجه شود، آلیسا را به اتاق دیگری می برند و پرتاب می کنند.
روی تختی که یکی از همکلاب های تنیس جدیدش، ماسایا، داشت. آلیسا در حالت مستی نمی تواند مانند نوک سینه هایش متوقف شود
مکیده می شوند و بیدمشکش را لیس می زنند، و او برای اولین بار می پیچد و می آید! همانطور که ماسایا به آرامی
آلیسا خروس سختش را به بیدمشک خیسش فرو میکند، "صبر کن... اولین بار است..."، اما باکرگی او است.
بیرحمانه از او گرفته میشود که بارها و بارها به او نفوذ میکنند تا جایی که داخل بیدمشکش پر میشود…