خلاصه
"خواهر" "من نمی خواهم برگردم." "بگو کجا می خواهی بروی." " من می برمت آنجا." "اگر روزی باشد که بخواهم برگردم ، آن لحظه است. اگر آن روز به تالار عروسی برنگشتم. ای کاش با اونهو به جایی دور رفته بودم. " دان-ای ، که به عنوان یک زن مطلقه بازگشت ، زندگی با یون هو را آغاز کرد. یون هو او را بعنوان نون دان دان قبول می کند. فصل دوم زندگی کانگ دان. و عاشقانه یک کتاب پاداش است!