خلاصه
هیکلت عجیب به نظر می رسد، اونی چان...» یک گل نیلوفر آبی به دستور یکی از بستگان خود به یک دهکده کشاورزی روستایی راه پیدا می کند و در جستجوی کار نیمه وقت است. آئوی، که در دوران جوانی با او حمام میکردند، اکنون زنی بالغ با بدنی وسوسهانگیز است. با این حال، این دختران که در روستا به دنیا آمده و بزرگ شده اند، دانش محدودی در مورد رشد جنسی دارند. با وجود این، آنها آشکارا از نیلوفر آبی دعوت می کنند تا با آنها حمام کنند، تختخواب خود را به اشتراک بگذارند و از مردان نترسند! این داستان دختران روستایی ساده لوح است که با آداب و رسوم دنیا آشنا نیستند.