خلاصه
"نوازش کردن بیدمشک خیس من ... و نوازش کردن سینه هایم در همان زمان ... خدایا ، احساس خیلی خوبی است ... !!" چند سال از ازدواج ایزومی می گذرد و این خانم خانه دار نگران وزن خود شده است. لباسهای قدیمی او دیگر مناسب نبوده و با افزایش تمسخرهای شوهرش در مورد بدنش ، ایزومی تصمیم می گیرد به یک سالن زیبایی مراجعه کند تا خود را آراسته کند و دوباره توجه شوهرش را جلب کند. با این حال ، درمان زیبایی ضروری بسیار بیشتر از آنچه او تصور می کرد به نظر می رسد ... "اوه نه ... اگر او اینطور ادامه دهد من می آیم ...!؟" انگشتان ناهموار ماساژور روی نقطه شیرین او تمرکز می کنند و ایزومی را داغ می کند. همانطور که او با انرژی او مطابقت دارد ، اوضاع شروع به افزایش می کند ...!؟