خلاصه
مادرم قرار نیست با او مضطرب شود پس از بیدار شدن از خواب ، متوجه شد که او به دوران باستان سفر کرده است و حتی یک پسر ناز دارد. یک بار صاحب این بدن در رحمت دیگران بود ، اما او متفاوت بود. او قصد دارد آن افراد متکبر را وادار کند تا بهای آن را بپردازند.
از همه مهمتر ، او مصمم است پدر پدرش را پیدا کند. چه جور آدمی است ...