خلاصه
از طوفان در بهشت:
پیامبر از روزی صحبت کرد که به دست آوردن جان انسان ها منجر به پایان جهان خواهد شد ، که توسط یک زمستان بی پایان و برفی که زمین را پوشانده نابود شده است. تنها با کشتن کوروتو ، منادی نابودی ، می توان جهان را نجات داد - و تنها کسی که می تواند چنین کاری کند هاناشیرو ، ناجی است. اما وقتی آنها ملاقات می کنند ، می فهمند که هیچ یک از آنها نقشی را که به او محول شده است نمی خواهند - و هرچه نزدیکتر می شوند ، می فهمند که هیچ کدام نمی خواهند در جهانی زندگی کنند که فقط یکی از آنها بتواند زنده بماند. اما چگونه آنها می توانند بر این پیشگویی سرنوشت ساز و نقش های مخالف خود در آن غلبه کنند؟ آخرین زمستان به سرعت در حال نزدیک شدن است.