خلاصه
آریساکا ، مرد در اواخر دهه بیست و یکم خود ، صاحب یک فروشگاه گل فروشی است. او کار خود را برای دیدن چهره های خوشحال و خندان مشتری خود انجام می دهد ، مخصوصاً کسی که به نام شوجی می رود. شوجی به طور مرتب از مغازه خود بازدید می کند تا هر زمان که عملکردی داشته باشد ، دسته ای از گل را برای عاشق خود بخرد. تسلیم عشق بسیار یک طرفه خود ، آریساکا فقط می تواند از دور نگاه کند و برای خوشبختی شوجی دعا کند. تا یک روز ...