خلاصه
Re-Manu XXXVII پس از حضور در آرمیان ، در انتظار مرگ او است. با گذشت سالها از تاریخ ، ملکه در حال مرگ سرنوشت چهار دخترش را پیشگویی کرد. پیشگویی که آنها را به سمت سرنوشتشان و اهمیت آنها برای تعیین جانشین برای حکومت آرمیان سوق می دهد.
Swarda زیبا سرنوشت دارد که با یک مرد تختی ایرانی ازدواج کند. آسپاسیای باهوش و آرام با یک رهبر بزرگ تاریخ روبرو خواهد شد.
اما سرنوشت برای فریب سرنوشت آنها برنامه خاص خود را دارد. دختر اول و چهارم سرنوشتشان پیچ خورده است ، تا لقب Re-Manu را به ارث ببرد.
اما کشوری با دو رهبر وجود نخواهد داشت ، یکی باید جای خود را به دیگری بدهد. و البته مانوا خونسرد و جاه طلب نخواهد بود که از این تاج دست بکشد ، بنابراین او تصمیم گرفت خواهر کوچکتر خود را به تبعید بگذارد.
Re-Syahrina کوچک مجبور است سفر خود را پیدا کند تا پر ققنوس را پیدا کند تا به خانه برگردد ، در حالی که این داستان همچنین به درد خیانت خیابانی توسط معشوق و خواهرش ، رابطه Aspasya با برده ای به نام Bahel و Re-new مربوط می شود. مانو که برای تحقق آرزویش هر چیزی را فدا می کند و خواهرانش نیز از این قاعده مستثنی نیستند.