خلاصه
به لطف جادوهای مختلف ، نسل بشر بارها و بارها از بلا نجات یافته است. پسری به نام شین با حفظ خاطرات خود از زندگی قبلی خود ، توسط پیرمردی شناخته شد که در جهان به او "مجوس" می گویند. شین توسط مجوس ، که در مکانی سکولار بازنشسته شده بود ، به عنوان نوه خود پرورش یافت. او با خاطرات زندگی گذشته خود ، کار جادوها را جذب کرد و رشد کرد تا بتواند جادوی خود را توسعه دهد. سپس ، پدربزرگ به او گفت که وقتی به 15 سالگی می رسد باید استقلال یابد. "آه ، من فراموش کردم که به او عقل سلیم را یاد بدهم." نوه ای که از سطح افراد عادی فراتر رفته است ، فاقد عقل سلیم بود. عقل سلیم جهان بنابراین برای یادگیری نحوه معاشرت ، او به Earlshide Kingdom City می رود تا در آکادمی جادوی پیشرفته Earlshide پذیرفته شود.