خلاصه
شاه به عنوان سرب ماده پادشاه سیرین را به دلیل افت صحنه های این رمان در زندگی واقعی متهم کرده است. پادشاه با باور به اینکه ملکه تنها خواننده رمان است ، بر گوهر جادویی خود که باید از آن اطاعت کند یا بمیرد ، سوگند یاد می کند که همه کسانی که رمان را بخوانند مجازات خواهد کرد. او پس از اینکه فهمید طرفداران طرفداران زیادی دارد ، سعی می کند با اطمینان از اینکه دوباره نیمی از داستان های کتاب شامل صحنه های تختخواب بخارپوش و احساسی است ، این اتهام را تبرئه کند. سیرین که می خواهد از اتهام افترا جلوگیری کند ، بنابراین می تواند رمان خود را بفروشد و از مجازات پادشاه رهایی یابد ، تصمیم می گیرد نویسنده مقیم کاخ سلطنتی شود تا داستان های بیشتری بنویسد که بازسازی آنها آسان تر باشد. سیرین یک باکره درگذشت ، بنابراین هیچ تجربه جنسی ندارد ، اما خود را به زیبایی ظاهری پادشاه و شخصیتی شیرین می اندازد. ملکه همچنین می خواهد شیرین صیغه پادشاه شود تا بتواند وظایف خود را در برابر پادشاه به پایان برساند و به شهر خود برگردد.