خلاصه
(از NovelUpdates)
وقتی از خواب بیدار شدم ، خودم را درون یک سفینه فضایی دیدم.
من حدس می زنم شما بچه ها فکر می کنم من اینجا حرفهای بیهوده می زنم ، اما در مورد آنچه دقیقاً برای من اتفاق افتاده است نیز هیچ سرنخی ندارم.
واقعاً نزدیک بود که آن را کاملاً از دست بدهم ، اما خوشبختانه ، من موفق شدم متوجه شوم که این مکان واقعاً شبیه دنیای بازی است که اخیراً بازی می کردم.
آیا دارم خواب می بینم؟ نه ، رویایی نیست شاید من واقعاً به دنیای دیگری فرستاده شده باشم؟
اما آیا این موارد معمولاً شامل فرستادن به دنیایی جادویی با الف ها ، کوتوله ها ، اژدها ها و هیچ چیز نیست؟
در هر صورت ، من نمی دانم چه چیزی باعث این امر شده است ، اما حدس می زنم که از این به بعد مجبورم آن را بخورم و به درستی در این دنیا زندگی کنم.
اشکالی نخواهد داشت من سفینه فضایی قابل اعتماد خود را دریافت کردم بنابراین احتمالاً می توانم پول در بیاورم. درست می شود! باید!
این داستان مردی است که به طور ناگهانی همراه با سفینه شخصی خود به فضا پرتاب می شود. او با آن می دود و در طول راه زنجیرهای نجات یافته را نجات می دهد ، با این دام ها معاشقه می کند ، به عنوان یک اجاره پول درآمد کسب می کند و با استفاده از دانش بازی خود می تواند آزادانه و راحت زندگی کند.