خلاصه
پس از شروع بیماری جدی در دبیرستان ، او زیبایی ، دوست پسر و دوستان خود را از دست داد. وی برای فرار از غم و اندوه ، سر خود را به صورت نوشتاری به خاک سپرد و شهرت خود را از طریق اینترنت کسب کرد. حالا او فرصتی پیدا کرده است که با بت خود - آدنیس یک نویسنده - ملاقات کند ، با این حال ، "آیا باید بروم؟ ... بگذارید تصویر خود را در آینه بررسی کنم - YIIIIIKES!" لحظه بعدی که چشمانش را باز کرد ، او را دوباره به دبیرستان انداختند ، درست قبل از اینکه بیماری همه چیز را از او بگیرد ...